دانلود رایگان کتاب صوتی موزه معصومیت

 

دانلود فایل

 

 

 

 

 

 

خلاصه کتاب موزه معصومیت

اﯾﻦ داﺳﺘﺎن از زﺑﺎن ﮐﻤﺎل، ﻓﺮزﻧﺪ ﺳﯽ ﺳﺎﻟﻪ‌ی ﺧﺎﻧﺪان ﺑﺎ اﺻﻞ و ﻧﺴﺐ ﺑﺎﺳﻤﺎﭼﯽ رواﯾﺖ ﻣﯽﺷﻮد. کمال در ابتدای رمان با دختری اشراف زاده به نام سیبل نامزد کرده است. کتاب قصه‌ی ﮐﻤﺎل را در ﻓﺮاز و ﻧﺸﯿﺐ ﻫﺎی رواﺑﻂ ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ و ﻋﺎﻃﻔﯽاش دﻧﺒﺎل ﻣﯽکند.

ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻣﻼﻗﺎت اورﻫﺎن ﭘﺎﻣﻮک و ﮐﻤﺎل ﺑﺎﺳﻤﺎﭼﯽ در ﮐﺎﻓﻪای واﻗﻊ در ﻣﺤﻠﻪ ﺑﯿﻮﮔﻠﻮ، اﺳﺘﺎﻧﺒﻮل اﺗﻔﺎق ﻣﯽاﻓﺘﺎد، ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻤﺎل ﺑﺮای ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎر ﺷﺮح زﻧﺪﮔﯽاش را ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺧﻼﺻﻪ ﺑﺮای ﭘﺎﻣﻮک ﺑﺎزﮔﻮ ﻣﯽﮐﻨﺪ. اﻣﺎ دوﺳﺘﯽ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه و ﺷﺨﺼﯿﺖ اﺻﻠﯽ داﺳﺘﺎن زﻣﺎﻧﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ ﭘﺎﻣﻮک ﻣﺼﻤﻢ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ اﯾﻦ اﺛﺮ ﻣﯽشود، ﻃﻮری ﮐﻪ پاموک عصرهای زیادی را ﮐﻨﺎر ﺗﺨﺖ ﮐﻤﺎل ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻣﯽﭘﺮداﺧﺖ.

اورﻫﺎن ﭘﺎﻣﻮک ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﮐﻤﺎل در ساختن ﻣﻮزه ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﺖ ﮐﻤﮏ ﮐﺮد. ﮐﻤﺎل ﺑﺎﺳﻤﺎﭼﯽ، ﻣﺤﻞ زﻧﺪﮔﯽ ﻋﺸﻖ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽاش، ﻓﻮزون، را ﭘﺲ از ﻣﺮگ او ﺧﺮﯾﺪاری ﮐﺮد، و آن را ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﻣﻮزه‌ای دﯾﺪﻧﯽ و ﺳﺮﺷﺎر از ﯾﺎدﮔﺎری ﻫﺎی ﻋﺸﻘﺶ ﮐﺮد. ﮐﻤﺎل ﺑﺎ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ درآوردن اﺷﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ روزی ﺑﻪ دﺳﺖ ﻓﻮزون ﻟﻤﺲ شده‌اند، اﻣﯿﺪوار ﺑﻮد ﺧﻠﻮص ﻋﺸﻘﺶ را ﺑﻪ همه‌ی خوانندگان و بازدیدکنندگان موزه ﻧﺸﺎن دﻫﺪ.