دانلود کتاب عامه پسند اثر چارلز بوکفسکی
گوشی را برداشتم و گفتم «بله.» صدایی زنانه پرسید «شما سلین میخونید؟» مدتها بود که تنها بودم. سالها. گفتم «سلین، اوم...» گفت «من سلین رو میخوام، لازمش دارم.» عجب صدایی داشت. گفتم «سلین؟ برام بیشتر در موردش حرف بزنید خانم، ادامه بدید.» گفت «خودتو جمع کن.» پرسیدم «از کجا فهمیدی؟» «مهم نیست. من سلین رو میخوام.» «سلین مُرده.» «نمُرده، برام پیداش کن، لازمش دارم.» «احتمالاً فقط استخوناشو پیدا میکنم.» «نه احمق! اون زندهست.» «کجاست؟» «هالیوود، شنیدم پاتوقش کتابفروشی رد کولدوفسکیه.» «پس چرا خودت پیداش نمیکنی؟» «چون میخوام اول مطمئن بشم که اون واقعاً خود سلینه. مطمئنِ مطمئن.» «حالا چرا اومدی سراغ من؟ صدتا کارآگاه تو این شهر هست.» «جان بارتون تو رو معرفی کرد.» «آها، بارتون، خب پس گوش کن، من یهکم پیشپرداخت میخوام، بعدش هم باید شخصاً شما رو ببینم.» گفت «چند دقیقه دیگه میآم اونجا.» گوشی را گذاشت. منتظرش نشستم.